۴ دی ۱۴۰۳
دیروز قبل از کلاس دکتر کوثری یه سردرد عجیبی گرفتم. چند وقتی هست که زیاد سردرد میشم. نمیدونم از کم خوابیه یا زیاد نگاه کردن مانیتور🤦🏻♀️ رسیدم خوابگاه فقط خوابیدم. تا ۱۰ که بلند شدم و رفتم پیش تیانا.
امروز هم بعد کارم همراه با وجیهه رفتیم خانه اندیشه ورزان. یه نشستی اونجا داشت برگزار میشد با اسم رسانهها چگونه میجنگند؟ البته که ما برای دیدن دوستمون که مجری نشست بود رفتیم :))
هفته بعد دو تا از کلاسام تموم میشن. تموم شدن ترم سه ارشد یعنی اینکه دانشکده علوم اجتماعی برای منم تا ۸۰ درصدش تموم شده. میمونه ترم بعد که کلاسم رو باید تنهایی برم. و دوباره همه چی برمیگرده به تنظیمات کارخانه. نمیخوام از الان برای اون موقع زانو غم بگیرم و حالم بد بشه اما قطعاً یه تیکه مهم از زندگیم باهاش درگیر میشه.