۱۰ خرداد ۱۴۰۴

نوشته شده در ساعت 21:33 توسط lostsenpai

وقتایی که پشت هم درگیر یه چیزی میشم و بعدش که تموم میشه یه حس خالی بودن دارم. مثل اون زمانی که داشتم برای کنکور می‌خوندم و بعد آزمونش از اینکه درسی نبود تا بخونم کلافه می‌شدم. امشبم همینطور شده. بعد از دو سه هفته سروکله زدن با نوشتن پروپوزال حالا کاری ندارم انجام بدم و حوصله‌م سر رفته. حتی یه مانهوای خوبم پیدا نکردم تا بخونم. شاید یکی از کتابهایی که جدید گرفتم رو شروع کنم به خوندن یا شاید هم گنشین بازی کردم 🤷🏻‍♀️ غروب هم نزدیک سه ساعتی خوابیدم و وقتی بیدار شدم زمان و مکان رو گم کرده بودم. هنوزم بی‌حالیش رو تنم مونده.

داشتم یه سری از گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی رو پاک می‌کردم که رسیدم به کانال دانشکده ارتباطات علامه. دلم نیومد پاکش کنم، هنوز هر چی از علامه می‌بینم اینطوریه که یادش بخیر و کاش می‌شد دوباره اون لحظه‌ها رو تجربه می‌کردم یا ارشد می‌رفتم علامه تا دوباره وصل بشم به جهانی که برام کلی خاطره‌انگیزه اما خب حالا اینجام و منتظرم تا استادای گرامی لطف کنند جواب پیام منو بدن تا ببینم اصلا پروپوزالم چه طوری بوده. با مامان داشتم صحبت می‌کردم و گفتم اینجا خیلی داره بد میگذره. همیشه وقتایی که اینطوری میشم ته دلم میگم کاش فردا یه اتفاقی بیفته که منو کمی فقط کمی امیدوار کنه به ادامه دادن زندگیم اینجا. موقع نوشتن همه اینا فکر کردم بهتر باشه تا پلی لیست اسپاتیفامو سروسامون بدم. نزدیک ۷۰۰ تا آهنگ ریختم اون تو درحالی که شاید به ۲۰ تا گوش بدم :)

آمارگیر وبلاگ

© یادداشت‌های روزانه